۱۳۸۸ دی ۱۸, جمعه


وطن! وطن! تو سبز جاودان بمان که من

پرنده ای مهاجرم

که از فراز باغ باصفای تو به دوردست مه گرفته پرگشوده ام...


این تصنیف رو با صدای همایون شجریان از دست ندید. شعر این تصنیف زیبا رو هم در یک فایل PDF آوردم که سروده سیاوش کسرایی است.

۳ نظر:

مهراب گفت...

سلام. آمده بودم که مقابله به مثل کنم و با خنده ای بگذرم. ولی همین بخش از این شعر با محتوا مرا میخکوب کرد. مطمئن باش نمرده است قناری
و اقاقی در باغ نم نمک خواهد خواند.
خاطرت آسوده روشنی در راه است.
باز هم خواهد آمد باران
و زمین سبز خواهد شد باز.

سلوی گفت...

ممنونم. افتخار می کنم که به وبلاگم سر می زنید. حتما همین طور است که شما می فرمایید و من امیدوارم!

مهمار گفت...

وطن.....واقعا کلمه زیباییست...وطن ما هم که خوب جای خود را دارد.. البته اگر چشمانت را ببندی و یا فقط به خوبیهای باز مانده از گذشته اش بنگری که خوب بنده شکر خدا توفیق اجباری پروردگار در این زمینه نصیبم شده... بگذریم....حالا برای انبساط خاطر عزیز دلم و اونایی که سری می زنند اینجا نثری را تقدیم میکنم که یکی فرستاده بود:
وطن يعني عرب را چاق کردن معلم هاي خود را داغ کردن وطن يعني خريد تايد و شامپو وطن يعني ر....... هالو وطن يعني صف نون و صف شير وطن يعني همش درگير درگير وطن يعني همين بنزين، همين نفت همين نفتي که توي سفره ها رفت وطن يعني که اصلاحات "چيني" وطن يعني که روي خوش نبيني وطن يعني همين آيينه دق * وطن يعني خلايق هر چه لايق