۱۳۸۹ مرداد ۳, یکشنبه



گر بدین سان زیست باید پست


من چه بی شرمم اگر فانوس عمرم را به رسوایی نیاویزم


بر بلندِ کاجِ خشکِ کوچه بن بست


گر بدین سان زیست باید پاک


من چه ناپاکم اگر ننشانم از ایمان خود چون کوه


یادگاری جاودانه بر تراز بی بقای خاک


                                                     -احمد شاملو-


۲ نظر:

صهبا گفت...

زیبا بود

خاک خیس گفت...

سلام و ادب و احترام. زیبا بود. من هم دوست دارم چیزی از شاملو اضافه کنم:
ساده است نوازش سگی ولگرد،
شاهد آن بودن که به زیر غلتکی می رود
و گفتن که سگ من نبود!!
ساده است ستایش گلی
چیدنش
و از یاد بردن
که گلدان را آب باید داد.
ساده است دوست داشتن انسانی بی هیچ عشقی
او را به حال خود وانهادن و گفتن که: دیگر نمی شناسمش.