۱۳۸۸ دی ۷, دوشنبه

ای ساربان کجا می روی...

چشمان بارانی، دل شکسته، روزهای گرفته، خبرهای ضد و نقیض، سردرگمی، نفرت، پوچی، سودایی در سر و گوش های آکنده از نوای " ولشون کن!"

و حالی که اصلا خوب نیست!

به انضمام خدایی که نظاره گر کارهای جاهلانه ی همه انسان های مدعی فضل و ادب است!

۶ نظر:

سمیه گفت...

چرا گلم؟ خوب ولشون کن!

ستایش گفت...

از این که گاه تشریف می آورید و پیام میدهید سپاس و امتنان.وبلاگتون هنرمندانه تزیین شده است.از این که کسانی در این احساس با خودم شریک می بینم خوشحالم گرچه خودخواهانه است و باید برای دیگران قرار و صبوری آرزو کرد.

سلوی گفت...

سمیه عزیز ممنونم که به همنوایی با نواهای سایرین پرداختی... ولی من چه بگویم که همنوایم آرزوست!

-----

جناب ستایش، ممنونم که بخشی از وقت ارزشمندتان را صرف سرزدن به این وبلاگ می کنید. امیدوارم بنده هم به خوبی احوالات شما نیل پیدا کنم!

ناشناس گفت...

don't worry. another revolution is happening. keep your hope

صهبا گفت...

سلام

سلوی گفت...

علیک سلام مامان صهبا!